جشن امضای کتاب رمان “عشق آهنی” نوشته مهناز صوفی در انجمن حمایت از بیماران آسیب نخاعی اصفهان در عصر پنجشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۷ برگزار شد.
همزمان با این جشن رونمایی کتابخانه انجمن که به همت خانم مشایخی گردآوری شده نیز افتتاح شد.
آقای منصور گلناری مدیر عامل انجمن حمایت از بیماران آسیب نخاعی اصفهان در ابتدای مراسم گفت: سلام و عرض ادب خدمت حضار محترم و میهمانان ارجمندی که امروز به ما افتخار دادند که میزبانشان باشیم. من با اجازه شما یک توضیحی در مورد انجمن خدمتتان بدهم تا یک آشنایی پیدا کنید. ساختمانی که الآن در آن حضور دارید، این ساختمان توسط خیرین محترم این شهر هم زمینش هم ساختش انجام شده، برای استفاده افرادی که دچار ضایعه نخاعی هستند. خود انجمن از سال ۱۳۸۵ یعنی حدود دوازده سال پیش توسط جمعی از افرادی که خودشان دچار آسیب نخاعی بودند و این مشکل برایشان به وجود آمده بود بصورت کاملاً خودجوش اساسنامهای تهیه کردند و به ثبت رساندند و رسماً از سال ۱۳۸۵ انجمن حمایت از بیماران آسیب نخاعی اصفهان شکل گرفت.
در ابتدا تعداد اعضایی که عضو انجمن بودند و روی ویلچر بودند چیزی حدود سی چهل نفر بودند که انجمن با حضور آنها شکل گرفت، و تقریباً همین تعداد افراد سالم که ویلچری نبودند هم عضو انجمن شدند که غالباً بعنوان هیأت امنا و هیأت مدیره در خدمت انجمن بودند.
از دوازده سال پیش تا به حال این سومین مکانی است که انجمن در اختیار گرفته و فعالیتهایش را در آن انجام میدهد. محلهای قبلی محلهای استیجاری بود که باز هم توسط خیرین فراهم شده بود و اجارهاش پرداخت میشد. این محل زمینش حدود هفت سال پیش توسط یکی از خیرین اهدا شد به انجمن، و از حدود تقریباً سه سال و نیم پیش کار احداث اش هم شروع شد. این ساختمان حدود دو سال و اندی به طول انجامید تا ساخته شد، و نزدیک یک میلیارد و دویست میلیون تومان هزینه احداث این ساختمان شد و همت خیرین باعث شد که این انجمن صاحب یک چنین مکانی بشود.
این ساختمان در چهار طبقه ساخته شده است. زیرزمین اش که الآن در آن حضور دارید چند منظوره است، هم برای مراسمها و برنامههایمان استفاده میشود، هم برنامههای ورزشی، و هم کارهای هنری و فرهنگی در آن انجام میشود. طبقه همکف هم اداری است، و دو طبقه فوقانی هم برای کارهای درمانی استفاده میشود. کاردرمانی، ورزش درمانی، فیزیوتراپی و امثال آن، که اعضا هفتهای سه روز میآیند و از این فضا استفاده میکنند. دستگاههای مجهزی ما اینجا داریم و اگر من بخواهم عدد و رقم بگویم بیش از دویست میلیون تومان برای آن هزینه شده است، که این دستگاهها برای استفاده معلولین لازم و واجب است. اعضا میآیند در کنار مربیانی که از دانشگاه علوم پزشکی میآیند اینجا از وسایل استفاده میکنند و کار میکنند، و کاملاً هم بصورت رایگان. یعنی غالباً هزینه ایاب و ذهاب این افراد را هم انجمن و خیرین پرداخت میکنند. این در حالی است که یک فرد معلول اگر بخواهد برای انجام کار فیزیوتراپی یا کاردرمانی به مراکز خصوصی مراجعه بکند، یکبار رفت و آمدش و استفاده از آن کلاسها چیزی حدود شصت الی هفتاد هزار تومان برایش هزینه دارد. اما خدا را شکر انجمن این هزینهها را تقبل کرده و در خدمت اعضاء است.
در ادامه خانم مهناز صوفی در معرفی خود و کتاب جدیداش گفت: من مهناز صوفی هستم متولد ۱۳۶۷، فارغ التحصیل رشته آیتی گرایش تجارت الکترونیک در مقطع کارشناسی ارشد. خب رشته تحصیلی من هیچ ربطی به ادبیات رمان شعر و داستان نویسی ندارد. ولی چیزی که باعث شد که به این سمت و سو بروم شاید یکی از دلایلش عشق به نوشتن بود و دنیای لطیف هنر و ادبیات. دلیل دومش این بود که من فکر میکنم الآن امر و نهی و نصیحت در عصر حاضر که حوصلهها کمتر است جواب نمیدهد. چیزی که جواب میدهد تولید محتوا است در این زمینه. محتوایی که افراد را وادار کند به فکر کردن، به اینکه بتوانند رفتارشان را غربال بکنند، بتوانند مقایسه بکنند رفتارشان را با استانداردهایی که باید با یک فرد دارای معلولیت داشته باشند.
شاید همه شنیدهایم بارها توسط تلویزیون و بیشتر سازمان بهزیستی که معلولیت محدودیت نیست. ولی خب از نظر من معلولیت محدودیت هست. وقتی یک فردی که دارای معلولیت هست، با وجود تحصیلات عالیه نمیتواند بخاطر یک سری قضاوتهای اشتباه یک سری افکار اشتباه جایی اشتغال داشته باشد، و معمولاً با این میسنجند که حالا چون یک مشکل جسمی دارد حتماً توانمندی هم ندارد، و خیلی راحت این برچسب را میچسبانند. یا اینکه محدودیت است وقتی که یک فردی بخاطر مشکل جسمیش نمیتواند کلاسهای هنری کلاسهای فنی که دوست دارد را شرکت کند، و حالا مسائل دیگری که بخاطر معلولیت و این محدودیت حاصلهاش برای فرد به وجود میآورد.
معلولیت محدودیت هست، ولی با توجه به تجربه و عواطف خود من ناتوانی نیست. شاید خیلی از چیزهایی که کشف شد بخاطر محدودیتها بودند. باید محدودیتها را تبدیل به فرصت کرد. وقتی که اولین بار انسان موفق شد پرواز کند، یعنی هواپیما به وجود آمد، شاید برای این بود که انسان محدودیت پرواز دارد و نمیتواند پرواز کند. یا اینکه وقتی انسان نمیتواند اعماق دریاها را ببیند باعث شد بتواند زیردریایی اختراع بکند. پس محدودیتها را میتوان از این دید به آن نگاه کرد که باعث ایجاد فرصت میشود. به نظر من خداوند یک انسان معلول را که خلق میکند، یک روح جنگجو هم به او عنایت میکند که باعث میشود در مقابل مشکلاتش کم نیاورد و بجنگد.
حالا یک سری فرهنگهای اشتباه که نمیدانم عامدانه بوده یا نه، مثلاً در سریالهای معروف و موفقمان، که در آن فردی که نقش منفی داستان را دارد عقوبتش این است که دچار معلولیت میشود. خب این ناخودآگاه در ذهن افراد ایجاد میکند که معلولیت دلیلش این است که آن فرد آدم بدی است، و در مجازات کار بدی که انجام داده خداوند آن را دچار معلولیت کرده است.
نکته دیگری که من در داخل داستانم هم به آن اشاره کردهام، و شاید خیلیها هم با آن مواجه شدهایم این است که وقتی در خیابان میرویم اکثر بچهها بخاطر روحیه کنجکاوشان از والدینشان میپرسند که مثلاً مامان چرا این خانم یا این آقا اینجوری است و چرا اینجوری راه میرود، بدترین و افتضاحترین جوابی که خیلیها میدهند این است که مادرش را اذیت کرده. خب این در ذهن بچه شکل میگیرد که این آدمی که این مشکل را دارد حتماً خیلی آدم بدی است که اینطور شده، و باعث میشود اکثر بچهها از آن فرد معلول گریزان بشوند، بخاطر اینکه آن فرد آدم بدی است.
دلیل اینکه باعث شد که من با وجود اینکه رشته ادبیات نخواندهام و شاید جسارت کردهام به نویسندهها این رمان را نوشتم، این بود که یک قانونی قبلاً تصویب شد که من به آن معترض بودم، که حالا بهتر است که داخل داستان بخوانید.
من احساس کردم هرچقدر بخواهم غر بزنم به این قانون، این صدای من به گوش هیچ شخصی نمیرسد، و مدام هم فقط بخواهم بگویم که من مخالفم هیچ فردی گوش نمیدهد.
دلیل دومش یک سری مشکلات و چالشهایی بود که خودم با آنها روبرو بودم، یک سری مشکلات خیلی ریز، که شاید به چشم افراد سالم نیاید. مثلاً یک نمونهاش این بود که ماها وقتی میخواهیم برویم خرید لباس، آن اتاق پروش هم مناسب ما نیست. یا مثلاً وضعیت مناسب سازی خیلی بد است و ما اگر بخواهیم هر جا برویم باید کلی سختی بکشیم. جاهایی که مثلاً استانداردسازی شده هم استاندار نیست و فقط برای خالی نبودن عریضه و گرفتن پایان کار بوده است.
چالشهایی که خودم باهاش روبرو بودم را با جزئیات در این کتاب آوردهام. یعنی وقتی که من اقدام کردم به گرفتن گواهینامه رانندگی، حدوداً سال ۱۳۸۹ بود، و سنگهایی که جلوی پای من انداخته شد و تا سال ۱۳۹۶ که من بالاخره موفق شدم گواهینامه بگیرم کاملاً با جزئیات ریز و حقیقی داخلش نوشتم. اکثر جاهای داستان حقیقت بود و خوشحالم از اینکه بازخوردهایی که گرفتم واقعاً خیلی برایم امیدوار کننده بود، چیزی که من فکر نمیکردم با این استقبال روبرو بشود.
من شبانه روزم را برای نوشتن این داستان گذاشتم و واقعاً با عشق نوشتم و عمرم را پایش گذاشتم.
یک چیز دیگر اینکه ماها فکر میکنیم که خداوند یک فرقی بین ما گذاشته با افراد سالم. ولی خب اگر بخواهیم به این اعتقاد داشته باشیم، یعنی به عدالت خداوند شک کردهایم. هیچ وقت خداوند نمیآید بین بندههای خوبش و بندههای بدش فرق بگذارد. مثلاً دوستانی که نابینا هستند شاید از نظر بینایی مشکل داشته باشند، ولی حسهای دیگرشان خیلی قوی است، حسهای شنواییشان قویتر است، حس لامسهشان قویتر است، و به همین ترتیب بچههایی که معلولیتهای دیگری دارند و بیماریهای دیگری دارند قطعاً خداوند یک جای دیگر برایشان جبران کرده. فقط کافی است با چشم باز به محدودیتهایی که در زندگیمان هست بیشتر نگاه بکنیم و محدودیتها را تبدیل به فرصت بکنیم.
از پدر و مادر عزیزم و خانواده محترمم، خواهرهایم، دوستهای عزیزم و انتشارات محترم توانمندان که واقعاً بدون چشمداشت و بی دریغ حمایت کردند. انتشاراتهای زیادی بودند که اگر من اقدام میکردم میتوانستم با آنها کتاب را چاپ کنم، ولی من از اول هم خدمت خودشان عرض کردم که چون حامی افراد دارای معلولیت هستند، و چون اسم انتشارات “توانمندان” است، و بطور اختصاصی فقط آثار مربوط به معلولیت را چاپ میکنند، همین برای من خیلی ارزشمند است، و افتخار دادند و کتاب من را چاپ کردند. در جریان آمادهسازی کتاب، همدلی و همکاری صمیمانه بین من و مدیریت انتشارات بود. چون دغدغه سودجویی نداشتیم و هر دو در فکر این بودیم که کتابی منتشر شود که در فرهنگسازی جامعه هدف مؤثر باشد.
در پایان
این جلسه ساعت ۲۲ به پایان رسید. مدیریت انجمن از مهمانان باشام هم پذیرایی کردند و لازم است از فعالیتهای آنان تشکر شود. تاکنون دو جلسه رونمایی برای کتاب عشق آهنین نوشته خانم مهناز صوفی بوده است و هر دو جلسه با استقبال جامعه هدف و نخبگان مواجه شد و نکات مهم و اساسی در این جلسات بیان گردید. دفتر فرهنگ معلولین درصدد است تمام سخنرانیها و مصاحبهها و اخبار این نشستها را جمعآوری و تدوین و منتشر کند. (دفتر فرهنگ معلولین)
منبع: دفتر فرهنگ معلولین