پا گذاشتم توی عشقی
که مثِ درده تو سینم
شده یه راه مه آلود
که تهش رو نمی بینم
تو دلت جایی ندارم
این برام شده یه باور
تو واسم یه عشقی اما
من برات مثل یه خواهر
می دونم بین من و تو
فاصله خیلی زیاده
باید قانع بشم از تو
به همین دوستی ساده
یه وقتایی می ترسی از حس من
می خونم تو چشمات که دلواپسی
تو هم دل می بازی به این رابطه
یه روزی به حرفای من میرسی
دل من خوشه به اینکه
همیشه هوامو داری
واسه ی این تن سردم
یه بغل بهار میاری
هر جایی که کم آوردم
دستای منو گرفتی
اومدی با مهربونی
اشکامو پاک کردی رفتی
یه وقتایی می ترسی از حس من
می خونم تو چشمات که دلواپسی
تو هم دل می بازی به این رابطه
یه روزی به حرفای من میرسی