برای راهاندازی کسب و کار سختیهای فروانی وجود دارد، ولی افراد موفق کسانی هستند که سختیها باعث پیشرفتشان شود نه پسرفت! گفتوگوی بنیتا با مهناز صوفی را بخوانید که با وجود معلولیت جسمی، از پا ننشسته و کسب وکار خودش را راه انداخته است.
دنیای کسب و کار بسیار پرماجراست و هر فردی حریف «هفت خان» موفقیت در این زمینه نیست. به قول معروف «کار هر کس نیست خرمن کوفتن، گاو نر میخواهد و مرد کهن»، ولی امروز میخواهیم جای یک مرد کهن، یک بانوی بااراده پولادین را به شما معرفی کنیم که دارد با این هفتخان دستوپنجه نرم میکند. مهناز صوفی بعد از اتمام دوره لیسانس در رشته فناوری اطلاعات بلافاصله در مقطع کارشناسی ارشد گرایش تجارت الکترونیک قبول شد. او به دلیل شرایط جسمانیاش برای کار پذیرفته نمیشد. اما مهناز صوفی از پا ننشست و با اینکه دچار اختلالات ناشی از فلج مغزی است، کسبوکار خودش را راهاندازی کرد. اگر شما هم مثل ما کنجکاو هستید تا مهناز صوفی را بیشتر بشناسید در ادامه با بنیتا همراه باشید.
کمی درباره زندگیتان بگویید.
اوایل دانشگاه به خاطر روحیه استقلالطلبی به فکر کار و کسب درآمد افتادم تا اینکه نمایندگی برگزاری کلاسهای آموزش رباتیک را از شرکت آراد مشهد گرفتم. حدود یک سال فعالیت کردم ولی به دلیل درآمد کم و زحمت زیاد مجبور به ترک کار شدم. مدتی در زمینه طراحی سایت فعالیت کردم. در چند شرکت خصوصی فعالیت کردم ولی مسئولیتهایی که داشتم روحم را ارضا نمیکرد. بالاخره پنج ماه بعد از فارغالتحصیلی، در آبان ماه ۹۴ به ایجاد زیرساختهای کار موردعلاقهام پرداختم و از تیر ۹۵ شروع به بهرهبرداری کردم.
و این کار مورد علاقه چه بود؟
موضوع پایاننامه ارشدم طراحی و تدوین داشبوردهای مدیریتی برای سنجش خدمات موردنیاز معلولین ذهنی بود. در حین مطالعه، بررسی و سنجش امکانات کشورهای اروپایی و آمریکایی، گاهی با مادرم درد و دل میکردم که کاش اگر قرار بود فردی دارای معلولیت به دنیا بیایم در کشورهای پیشرفته به دنیا میآمدم. تا اینکه ایده راهاندازی اولین فروشگاه جامع مجازی تجهیزات معلولین به ذهنم رسید که وقتی با خانواده مطرح کردم، مادرم گفتند حالا متوجه شدی چرا در ایران به دنیا آمدی؟ به خاطر کمک به همنوعهایت در ایران، برای آسانسازی زندگی آنها، هر اتفاقی حکمتی دارد. من در ۲۸ سالگی پی به رسالت زندگیام بردم، چون اعتقاد دارم که هر انسانی با رسالتی پا به جهان هستی میگذارد. در حال حاضر در فروشگاه تجهیزات موردنیاز کلیه معلولیتها از جسمی و حرکتی و نابینایان و ناشنوایان را عرضه میکنم. البته فروشگاه خیلی نوپاست و در حال ایجاد تغییرات بسیار خوبی روی آن هستم.
مهمترین درسی که از شکستهای خود گرفتهاید چه بوده؟
ناامیدی آفت هر کاری است، در دل تاریکترین نقاط جهان خدا هست و هرجا که خدا هست امید هم هست. همه آدمها انسان قوی و محکم را دوست دارند و اگر اینطور آدمی بودن را انتخاب کردید، سعی کنید هیچوقت به هیچکس شکستتان را بروز ندهید چون تصویر ذهنی آدمها زود عوض میشود، خیلی زود…
اسم سایت خود را چگونه انتخاب کردید؟
حدود دو ماه دنبال اسمی گشتم که هم گویای حوزه معلولین باشد و هم ساده و با معنی که اسم «بهتوان کالا» به ذهنم خطور کرد. به توان کالا یعنی کالایی که به بهتر کردن زندگی معلولین کمک میکند.
مهمترین اصل زندگی شما چیست؟
تلاش، پشتکار، امید و عشق. به جرات میتوانم بگویم که هیچ آرزویی در زندگی نداشتهام که تماما مربوط به خودم بوده و به آن دست پیدا نکرده باشم.
چقدر ریسکپذیر هستید؟ برای از بین بردن ترسهای کسب و کارتان چهکارهایی انجام دادهاید؟
ریسکهای زیادی انجام دادهام، آنقدر که الآن از ریسکهای گذشتهام تعجب میکنم. ترس از بین نمیرود مگر اینکه خود را در آن موقعیت قرار دهید. بزرگترین ترس من شروع به کار و معرفی کار به دیگران بود ولی باوجود نقصها دل به دریا زدم و کسب و کارم را به بازار معرفی کردم. هنوز هم نقصهایی دارم ولی با امید به آینده حرکت میکنم.
به شانس اعتقاد دارید؟
بله، چون شانس برگرفته از احتمالات است، احتمال هم بخشی از علم ریاضیات است. ولی محکمتر از شانس به حکمت الهی اعتقاد دارم.
سه کتاب برتر، سه شخصیت برتر و سه فیلمی را که بیشتر دوست دارید به خوانندگان ما معرفی کنید.
از کتابها: شازده کوچولو، غذا دعا عشق، زندگی بیحدومرز. از شخصیتها: استیون هاوکینگ، نیک وی آچیچ، فروغ فرخزاد و از فیلمها: من پیش از تو، بخت پریشان ما، مسیر سبز.
خودتان را شبیه کدام شخصیت بزرگ دنیا میدانید؟
سوال جالبی هست! تا به حال به این موضوع فکر نکردم ولی فکر کنم به هیچکس شبیه نیستم.
به نظرتان چطور میشود لپتاپ و موبایل خود را به ماشین پولسازی تبدیل کنیم؟
با نیازسنجی جامعه، ببینید به چه چیزی نیاز دارید، شاید نیاز شما نیاز بقیه هم باشد و بعد ببینید چطور میتوانید این نیاز را رفع کنید.
فکر میکنید تمایز شما و رقبا در چیست؟
درک بهتر جامعه هدف به دلیل داشتن درد مشترکی که با آنها دارم.
شرایط معلولان در جامعه ما برای کسب و کار چگونه است؟
بسیار بد و بدون حامی. چون معلولین به خاطر شرایط خاص جسمانی قادر به اشتغال در هر کاری نیستند و باید شرایط و بستر مناسب برای اشتغال آنها یا کسبوکاری خاص خودشان فراهم گردد. البته ناگفته نماند که خیلی وقتها تأسف میخورم که با زیادشدن انواع شبکههای اجتماعی، معلولین عزیز بهجای پویایی و استفاده از پتانسیل این ابزارهای ارتباطی برای کسب درآمد، دنبال وقتگذرانی در گروهها و چتهای بیحاصل هستند. نباید فراموش کرد که دلسوزترین فرد برای شما، خودتان هستید.
درباره این جمله «معلولیت فرصت است» چه سخنی دارید؟
برعکس شعاری که همه شنیدهاند من اعتقاددارم معلولیت محدودیت است ولی ناتوانی نیست. اتفاقا محدودیتهاست که فرصتها را میسازد. انسان در هر چیزی محدود شود فرصتی برای رفع آن خلق میکند؛ مثلا محدودیت در پرواز باعث اختراع هواپیما شد، محدودیت در شنا و سفر به اعماق دریاها باعث اختراع کشتی و زیردریایی شد. مثلا من تا جایی که امکان دارد سعی میکنم خریدهایم را اینترنتی انجام دهم، چون قشر همنوع من به خاطر عدم مناسبسازی معابر شهری، نبود فروشگاههای فیزیکی و یا در صورت وجود به دلیل عدم تنوع کالاها بهآسانی قادر به تهیه لوازم موردنیازشان نبودند. این مشکل من هم بود که تصمیم به رفع این محدودیت گرفتم.
چه فعالیتهای جانبی دارید و اوقات فراغت خود را چگونه میگذرانید؟
همیشه دوست داشتم نوازنده ویولن یا پیانو باشم ولی به خاطر شرایط جسمانیام امکان نواختن این دو ساز نبود ولی از مهر ۹۵ علاقه به ساز هارمونیکا پیدا کردم و جالب است بدانید که بهصورت آنلاین هنرجوی خانه هارمونیکای اصفهان هستم و بسیار خوشحالم که عاشق این ساز کوچک دوستداشتنی شدم. به ترانهسرایی و نویسندگی همم مشغولم. اولین اجرای یکی از ترانههایم به لطف استاد هارمونیکای عزیزم جناب آقای احسان شریفی بهزودی منتشر میشود. همچنین در حال نگارش رمانی نیمه واقعی از زندگی خودم با محوریت معلولیت به نام عشق آهنی هستم که به امید خدا پس از اتمام به چاپ میرسد. علاقه زیادی هم به مطالعه و تماشای فیلم دارم و در صورت فرصت داشتن حتماً به آنها میپردازم.
در حال حاضر اصلیترین مشکلی که با آن دستوپنجه نرم میکنید چیست؟
چون استارتاپ در ابتدای کار درآمد آنچنانی ندارند، متأسفانه هیچکس ریسک همکاری در این کار را قبول نمیکند و من بهتنهایی فروشگاه را اداره میکنم. الان بزرگترین مشکلم نداشتن یک تیم با انگیزه است. از همینجا اعلام میکنم که از افراد باانگیزه برای ادامه کار استقبال میکنم.
منبع: بنیتا
۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
مطلب خوبی بود